تمایل انسان به ملاک قرار دادن اولین اطلاعات دریافت شده و سنجش و ارزیابی اطلاعات بعدی با آن. (معمولاً اولین بخش از اطلاعات ملاکی میشوند برای ارزیابی موضوع و ذهن روی آنها گیر میکند).
برای مثال تصور کنید وارد یک پاساژ شده و اولین مغازه چند تیشرت را به قیمت 200هزار تومان پشت ویترین گذاشتهاست. از کنار مغازه رد شده و چند مغازه بعد، همان تیشرتها را به قیمت 150هزار میبینید. احتمالاً بلافاصله قضاوت میکنید که این فروشگاه ارزان فروش است. فروشگاه اول ملاک شما برای سنجش قیمت تیشرت شدهاست. حالا تصور کنید به هنگام ورود به پاساژ همان مغازه اولی قیمت تیشرتها را 100هزار گذاشته بود، حالا این بار با دیدن قیمت 150هزار تومانی تیشرتها در مغازهٔ دوم با خود خواهید گفت این فروشگاه گرانفروش است!
باید توجه داشت که اطلاعات زمانی قابل اتکا و ملاک سنجش هستند که از صحت آنها اطمینان داشته باشیم. صرف اینکه اطلاعاتی نخست به رویت ما برسند نباید ملاک سنجش ما قرار گیرند. چرا که در این صورت دچار خطای لنگر انداختن میشویم.
حتی چیزهای کاملاً بی ارتباط به یک موضوع میتوانند خطای لنگر ایجاد کنند. در آزمایشی که برای نشان دادن خطای لنگر در دادگاهها برای تعدادی از قضات در آلمان طراحی شده بود مشخص شد که چنانچه قاضی در لحظه تعیین مجازات (مثلاً مجازات حبس برای دزدی از فروشگاه) عددی را تصادفاً ببیند، آن عدد قضاوت او را تحت تأثیر قرار خواهد داد. در این آزمایش قاضیهایی که عدد 9را میدیدند برای یک مجرم حدود 8ماه زندان تعیین میکردند درحالیکه قضاتی که عدد 3 را را دیدند حدود 5 ماه برای همان جرم و مجرم زندانی در نظر گرفتند.نتایج این آزمایش در مقالهای با عنوان «تأثیر لنگر تصادفی بر تصمیمگیری قضات» منتشر شدهاست.
باید توجه داشته باشید که ذهن انسان ناچار به لنگر انداختن است برای مثال اگر پرسیده شود صدام حسین چه سالی متولد شدهاست، چگونه باید پاسخ داد؟ خوب در زمان حمله عراق به ایران به سال 1359صدام حسین فردی میانسال بوده حدود 40ساله پس احتمالاً سال 1309متولد شدهاست که به عدد درست نزدیک است.
اما متأسفانه ذهن حتی زمانی که نیازی به لنگر نیست یا به درستی لنگر اطمینانی نیست ناخودآگاه از آن استفاده میکند.
برای تصمیم گیری بهتر می توانید از گزینه استفاده کنید.