کمتر کسی رو میشه پیدا کرد که در مقابل جمله "بیا فالت بگیروم" از خودش مقاومت نشون بده و یا اینکه حداقل سالی یک بار که شده به بهانه شب یلدا و لحظه سال تحویل و تصمیم گیری های مختلف زندگی و غیره سراغ تفال نره. اما چرا این اتفاق میفته؟ بیاید با هم یه مقدار راجع بهش گپ بزنیم.
ما از حافظ، فال میگیریم به امید اینکه در انتهای یک شب بلند از میان غزلیات، بیتی یا غزلی رو پیدا کنیم که جایی ته قلبمونو گرم و روشن کن...
بعضیا شیوع فالهای مختلف مثل کف بینی، شانه بینی، ماسه بند، تعبیر خواب و... رو به جا مونده از آیین «شمنی» میدونن که در شرق رایج بوده و بیشتر کاهنان، ساحران و شمنان سراغش میرفتن. مثلا یونانیها به شاعر نامدار خود «هومر» تفال میزدن یا عربها برای گشودن رازها و آگاهی از آینده و مشکلات خود از دیوان شاعران عرب .. در ایران باستان اما مغها از سحر و جادو دوری میکردند اما فال گرفتن را بد میدانستند. یکی از انواع فالهای رایج در میان آنها نگریستن در آتش مقدس و فال زدن با آتش بوده. در شاهنامه فردوسی هم بارها از فالزدنهای شاهان، پهلوانان و موبدان یاد شده.
وقتی به ریشه رفتار تفال و رفتن به سمت کسی یا جایی یا چیزی یا نشونه ای که ما رو در تصمیماتمون یاری بده نگاه می کنیم، متوجه میشیم ته همشون نشونه ای از درماندگی ذهنی و استیصال وجود داره که وقتی جنگ بین عقل و احساس به نتیجه نمیرسه و از درون نا امید میشیم میریم سراغ یه عامل بیرونی که برامون تصمیم بگیره و این نوع از تصمیم گیری بدترین و فجیع ترین نوع از تصمیم گیریه چرا که همه ما می دونیم زندگی نامه ما مساوی با سرنوشت ما نیست و صد البته ساخته شده از تصمیمات ما هستش. حالا شما بخاطر بیارین که چندین هزار بار از تصمیمات سرنوشت ساز زندگی تون رو سپردین به دست عامل خارجی بیرون از خودتون که هیچ درک و شناختی از معیارها و اولویت های شما نداره و در نهایت جز پشیمونی از تصمیم سرانجامی هم نداره.
برای تصمیم گیری بهتر می توانید از گزینه استفاده کنید.